ارژنگ حاتمي

 يك - خبر را مي خوانيم،اتفاق خاصي نمي افتد، نه جيغ مي زنيم و نه متعجب مي شويم، و نه حتي مي گوييم چرا؟ چطور؟ چگونه؟، فقط سوزش خفيفي روي سرمان حس مي كنيم، كه البته كله مان نسبت به اين درد حاصل از سوزش خفيف مقاوم شده است، راستش اين روزها برايمان عادت شده است كه بعد از شنيدن اكثر اخبار شاهد روييدن يك عدد شاخ بر روي سرمان باشيم؛

يادش به خير اولين شاخي كه در آورديم، چقدر گريه كرديم، مادر فكر مي كرد به خاطر درد حاصل از دندان در آوردن است كه زار مي زنيم، اما دكتر پس از مشاهده كله ام عنوان داشت:«خانم، شما به جاي اينكه بچه رو بيارين پيش من، خودتون بريد پيش دكتر چشم پزشك، مگه اين شاخ گنده رو روي سر اين بچه نمي بينيد؟! بچه به اين سن و سال رو چرا مي گذاريد اخبار گوش كنه؟! فقط و فقط برنامه كودك و پخش مستقيم فوتبال بزاريد ببينه، ماست هم براش خوبه!»

يادم هست مادرم پرسيد اين شاخ ها خطرناك است؟ كه دكتر گفت خير، و هنگامي كه دكتر ديد مادر باور نمي كند براي راحت شدن خيالش كلاهش را برداشت، و مادرم با ديدن شصت هفتاد تا شاه روي كله دكتر مطمئن شد روييدن شاخ بر روي سر خطري ندارد، فقط ممكن است دردناك باشد، آنهم شاخ هاي اوليه!!

شما خواننده محترم هم اگر با خواندن اين جمله كه «هزينه اعتياد؛ معادل 15 درصد درآمد نفت» است شاخ درآورده ايد، نگران نباشيد ... تازه خوشتيپ تر هم شده ايد ... اين روزها شاخ داشتن مد است!!

 

دو- خبر را مي خوانيم و با خودمان مي گوييم حتما قيمت نفت در بازارهاي جهاني پايين آمده است، اما با كمي مراجعه به دنياي اينترنت (البته از نوع سايتهاي خبري غير فيلتر شده اش و لاغير!) متوجه مي شويم كه خير، درآمد نفت كم نيست و كم هم نشده است، اين «هزينه اعتياد» است كه كه زياد است!

كمي فكر مي كنيم كه با 15 درصد درآمد نفت چه كارها كه مي شود انجام داد ...

 

سه – از آنجا كه هر طنزنويسي مي تواند ادعا كند كه محقق است و هر محققي مي تواند پيشنهاداتي بدهد، من نيز دو پيشنهاد براي كاهش تعداد معتادان مي دهم، اميد است هموطنان و مسئولان عزيز توجه لازم را مبذول بفرمايند:

1-  از آنجا كه جواناني كه كار در معرض معتاد شدن هستند، پس قسمتي از آن 15 درصد را خرج كارآفريني جوانان كنيم تا كار پيدا كنند!

2- از آنجا كه جواناني كه زن ندارند در معرض معتاد شدن هستند، پس كمي از اين 15 درصد را صرف ايجاد فرهنگ سازي براي ازدواج آسان و كم هزينه در جامعه كنيم و از خانواده ها و مخصوصا برادران دختران دم بخت بخواهيم اينقدر در ازدواج چغك هاي عاشق سنگ اندازي نكنند؛

 - حالا كه خودت اين حرف ها رو مي زني، اين قدر ما رو اذيت نكن و اين خواهرت «شمسي خانوم» رو بده به ما!

- نويسنده مطلب: اوهوي اينجا چه خبره؟ دو دقيقه حواسم نبود تو كي هستي؟!

-- من الف.ب .ج.دال! خواستگار خواهرت!

- نويسنده: مرتيكه! چند دفعه گفتم تا وقتي دو تا خونه و شيش تا ماشين و يك هلكوپتر اختصاصي نخريدي اسم شمسي ما رو نيار!

-- معتاد مي شم ها!

- به جهنم برو بمير! آقاي سردبير لطفا ميكروفن ايشون رو فطع كنيد تا هي وسط مطلب نپرند............. ببخشيد خوانندگان كمي اعصابم خورد شد، داشتم مي گفتم كه ما بايد فرهنگ ازدواج آسان را در خانواده ها گسترش بدهيم!

 

چهار- اولي: فرشاد جون! كي مي گفت اين قرص هاي اكس خطرناك هستند؟!

- دومي: همش حرف مفت بود، من و تو كه الآن حالمون خوبه، و با خيال راحت داريم پرواز مي كنيم!

( توضيح ضروري: گفتگوي فوق ميان دو عدد روح انجام شده است كه هنوز از فوت خود آگاه نشده اند!)

 

نتيجه گيري پاياني: اعتياد بد است، خيلي بد!