وقتی آقای خانه تحریم می شود!

(فیلمنامه ی کوتاه طنز با موضوع تحریم)

ارژنگ حاتمی

arjang.h81@gmail.com

شخصیت ها:

شراره: مادر خانواده، سی ساله، لاغر اندام.

سیروس: پدر خانواده، سی و پنج ساله،  چارشانه.

نوید: فرزند خانواده، کلاس سوم دبستان، بازیگوش.

 

1- داخلی- اتاق کودک- ساعت 10شب

برق اتاق خاموش است. نوید پشت میز رایانه اش نشسته و در حال بازی کردن با رایانه ی اش می باشد. سیروس به آرامی وارد اتاق نوید می شود.

سیروس (با صدایی آرام): نوید، بده منم بازی کنم.

نوید همان طور که مشغول بازی کردن است: بابایی شما اینجا چیکار می کنین؟! شما باید این وقت شب خواب باشین!

سیروس: این فضولی ها به تو نیومده! زیادی حرف بزنی به مامانت می گم نخوابیدی و داری بازی می کنی!

نوید: شما چرا اومدین توی اتاق من؟! شما که همیشه پنجشنبه شب ها یک ساعت هم زودتر می خوابیدین؟!

سیروس: مامانت منو تحریم کرده!

نوید: تحریم؟! تحریم از چی؟!

سیروس: برای بار دوم می گم! این فضولی ها به تو نیومده!

نوید: حالا خواسته اش چی بوده؟!

سیروس: یک خواسته ی نامعقول! میگه باید تلفن همراهم رو هر وقت دلش خواست خودش یا بازرس ویژه اش که نمی دونم کیه چک کنه، هم پیامک ها و هم تماس های گرفته شده و دریافتی رو.

نوید: چه جالب!

سیروس: چه جالب؟! همین؟! اصلاً که اینطور شد تا سه می شمرم! اگه نذاری بازی کنم مامانتو صدا می زنم بیاد.

نوید: اما مگه الآن شما و مامان در حالت جنگ سرد نیستین؟! مگه بینتون مذاکراتی هم انجام میشه؟!

سیروس: در جنگ با تروریست هایی مثل تو یکم همکاری به جایی بر نمی خوره، من فقط لوت می دم! بقیه اش با اونه!

نوید: آهان! باشه! بیا ... بازی  رو 2 نفره می کنم، شما هم بازی کن. فقط خواهشاً خوب بازی کن بابایی.

 

2- داخلی- اتاق پذیرایی- ساعت 15:00

نوید جلوی تلویزیون دراز کشیده است و مدام تکرار می کند: «گشنمه»؛ سیروس نزدیکتر به نوید در حال تماشای تلویزیون است. شراره بدون توجه به دور و برش در حال حل جدول روزنامه است.

شراره همانطور که جدول روزنامه حل می کند: گفته باشم. امروز ناهار نداریم. به خودم مرخصی دادم. تا وقتی شرایطم قبول نشه خبری از ناهار نیست. از امروز نهار درست کردن هم جزو موارد تحریم محسوب میشه!

نوید: بابایی، مامان داره چی میگه؟! از گرسنگی می میریم ها!

سیروس: نگران نباش پسرم؛ فکر اونجاش رو هم کردم. این تحریم ها هیچ اثری روی ما نداره!

نوید: روی شما رو نمی دونم اما روی شکم من داره!

سیروس: سوسول نباش پسرم!

 

3- داخلی- آشپزخانه- نیم ساعت بعد

نوید و سیروس یواشکی در حال سینه خیز رفتن به سوی در یخچال هستند.

سیروس: دیدی رسیدیم؟! نقشه های من حرف نداره!

سیروس همانطورکه دراز کشیده است، قصد دارد درب یخچال را باز کند. اما هر چه زور می زند در باز نمی شود.

سیروس: اِ، چرا این باز نمیشه؟!

نوید به شانه ی سیروس می زند و به او اشاره می کند که به بالای سرش نگاه کند. شراره در حالی که چادرش را به کمرش بسته، ملاقه ای به دست گرفته و درب یخچال را با دست نگه داشته تا باز نشود. شراره سرش را با این مفهوم که خبری از خوردنی نیست تکان می دهد.

 

4- داخلی- اتاق کودک- ده دقیقه ی بعد

نوید و سیروس روی میز رایانه کاغذی گذاشته و بر روی کاغذی در حال کشیدن نقشه برای دستیابی به یخچال هستند.

سیروس با نقاشی های ساده ای که از خودش، نوید، شراره و یخچال می کشد نقشه را برای نوید توضیح می دهد: من اینم! تو اینی! اینم مامانته! اینم یخچاله! اول من از این راه می رم با مامانت حرف می زنم سرش گرم شه، بعدش تو از اینور برو خودتو برسون به یخچال و بعد از برداشتن کیک ها از این طرف فرار کن! اوکی؟!

نوید: از همین اول باید مشخص کنین، نصف بیشتر ماله من یا نصف کمتر؟!

سیروس: طوری نصف می کنم که هر دو قسمت کیک مساوی باشن.

نوید: اینکه مهاله. من تیکه ی بزرگه رو می خوام.

سیروس: کوفتت بشه. باشه.

 

5- داخلی- آشپزخانه- همان موقع

سیروس کمی دورتر از در یخچال ایستاده است، شراره که در حال نگهبانی از یخچال است.

سیروس: اصلاً حرف حسابت چیه؟! شراره بیا اینجا! بیا گفتمان کنیم. با حرف زدن خیلی از مشکلات قابل حل هستن.

شراره با لبخند به سیروس نزدیک می شود: حالا شدی یک مرد خوب.

سیروس: پس سفره رو پهن کن تا دور سفره بشینیم و گفتمان کنیم.

همانطور که سیروس و شراره در حال صحبت هستند و نوید را می بینم که یواشکی درب یخچال را باز کرده و کیک زرد رنگی را از داخل یخچال بر می دارد.

شراره: من همین جوری با کسی گفتمان نمی کنم. پیش شرط دارم. اول برام یک النگو بخر تا من سر سفره ی گفتمان حاضر بشم.

نوید کیک را زیر لباسش پنهان می کند و یواشکی از پشت شراره عبور کرده و از آشپزخانه خارج می شود.

سیروس: نه بابا! ترش نکنی یه وقت! گفتمان بدون پیش شرط هست؛ می خوای بخواه نمی خوای نخواه!

شراره: پس این طوریه؟!

سیروس: آره!

شراره: پس بگرد تا بگردیم!

 

6- داخلی- اتاق کودک- همان موقع

نوید روی صندلی اش نشته است و سیروس کنار میز رایانه ایستاده است. کیک زرد زنگ و یک پاکت کوچک آبمیوه روی میز رایانه وجود دارد.

سیروس: دمت گرم! سهمم رو بده بیاد. چقدر گرسنمه.

نوید یک تیکه ی کوچک از کیک می کند و به سیروس می دهد.

سیروس: این چیه؟! این نصفه کیکه؟!

نوید: آره، من کیک رو نصف کردم! قرارمون این بود نصفه کوچیکتره کیک ماله شما باشه!

نوید شروع می کند به خوردن تیکه ی بزرگتر کیک.

سیروس: نترکی یه وقت! (با تعجب می پرسد) نوید چرا این کیک زرد رنگه؟! نکنه فاسد شده باشه؟!

سیروس کیکش را می خورد و به آبمیوه خوردن نوید نگاه می کند.

سیروس: اون آب میوه رو از کجا آوردی؟! به منم بده.

نوید: شرمنده ی اخلاق ورزشکاری! این جایزه ی منه! مامان بهم داده تا اگه احیاناً در طی این مدت برای گوشی ات پیامکی اومد یا زنگی خورد بهش اطلاع بدم.

سیروس: عجب شیطونی هستی تو! ما بالاخره نفهمیدیم تو اینوری هستی یا اونوری؟! موضعت رو مشخص کن؛ با بابایی یا با مامان؟! یا با مامان! یا با بابا!

نوید: من با هر کی که بیشتر بهم جایزه بده هستم! راستی بابایی! این برگه رو مامان بهم داد بدمش به شما!

سیروس: این کاغذ پاره چیه؟! کی اینو داده بهت؟!

نوید: کاغذ پاره کجا بود بابایی! این لیست موارد جدیدی هست که شما ازش محرومی!

سیروس: برو بابا!

سیروس بدون اینکه برگه را بخواند آنرا را پاره می کند.

 

7- داخلی- دم درب دستشویی- نیم ساعت بعد

سیروس در حالی که به خودش می پیچد مدام دستگیره ی در دستشویی را بالا و پایین می کند تا شاید باز شود.

سیروس: در این دستشویی رو کی بسته؟! دارم می ترکم!

نوید: شما مگه اون کاغذ رو مطالعه نکردین؟! نوشته بود از این زمان تا اطلاع ثانوی دستشویی هم به دیگر موارد تحریمی اضافه شده.

سیروس (با صدایی بلند): من زیر این فشارها کم نمی یارم. حالا می بینی!

سیروس: (آهسته تر): بهت یه هزارتومنی می دم به مامان بگو خودت دستشویی داری و ازش کلید در رو بگیر.

نوید: دروغ بگم؟! به مامان خیانت کنم؟! اصلاً و ابداً.

سیروس: بیا این 5000 تومنی رو بگیر، اینقدر حرف نزن!

نوید: بیا بابایی، اینم کلید، فقط زودها! سی ثانیه بیشتر وقت نداری. مامان بفهمه کلید رو دادم بهت تنبیهم می کنه!

سیروس: اینو از کجا آوردی؟!

نوید: این همیشه دست منه! مگه تا الآن متوجه نشدی که من بازرس مامانم! باید زیر نظرت داشته باشم یک وقت با تلفن همراهت تماس های مشکوک نداشته باشی!

سیروس: اصلاً می خوای تلفن همراهم رو بدم دست تو باشه تا خیالت راحت بشه و منم با خیال راحت برم اون تو به کارهام برسم؟!

نوید: یعنی می خوای جلوی مامان کم بیاری؟! یعنی می خوای زن ذلیل باشی؟! پس چی شد آرمان های ما؟!

سیروس دست در جیبش می کند و هر چه می گردد چیزی داخل جیبش پیدا نمی کند.  شراره وارد حیاط می شود؛

شراره (با رویی گشاده و لبخندی روی لب): سیروس، سیروس جان! کجایی عزیزم؟!

سیروس: چی شده مهربون شدی؟!

شراره: منکه همیشه دوستت داشتم، عاشقت بودم. اما این تو بودی که با ندادن تلفن همراهت برای چک کردن پیامک هات، دیواری از بی اعتمادی رو بینمون قرار دادی. اصلاً از امشب دیگه هیچ تحریمی وجود نداره، واسه نشون دادن حسن نیت هم واست شامی که دوست داری رو درست می کنم.

سیروس: حدس بزنم چی شده یا خودت میگی چی شده؟! نکنه خرجی ات تموم شده؟!

شراره: نه! زنگ زدن گفتن یه هفته دیگه عروسی نکیساست. یکم بهم پول می دی واسه خودم یک لباس نو بخرم. خواهشاً. قربونت برم!

سیروس: حالا بعداً در این مورد صحبت می کنیم! راستی شراره! چرا هر چی می گردم گوشی تلفن همراهم رو پیدا نمی کنم. تو ندیدیش؟!

شراره: نه ... (کمی فکر می کند) راستی  مگه تو اصلاً تلفن همراه داری؟!

سیروس: اوه! چطور یادم رفته بود! منکه اصلاً تلفن همراه ندارم که تو می خواستی پیامکش رو چک کنی!

شراره: همش تقصیر این نویده شیطونه! اطلاعات غلط می داد بهم؛ می گفت بابایی تا نصفه شب با گوشی اش اس ام اس بازی می کنه! راستی تا دیر نشده نمی خوای بری دستشویی؟!

سیروس: خوب شد یادم انداختی، وگرنه شاید دیر می شد.

شراره و سیروس می خندند.

 

8- داخلی- آشپزخانه- همان موقع

درحالی که همچنان صدای خنده ی شراره و سیروس را از جلوی در دستشویی می شنویم. نوید را می بینیم که از غفلت مادر و پدرش سواستفاده کرده است. و در یخچال  باز و نوید با حرس و ولع در حال خوردن محتویات داخل یخچال است.

 

* توضیح ضروری: این فیلمنامه ی کوتاه طنز برای بخش ویژه ی ششمین جشنواره ی طنز مکتوب فرستاده شد اما به دلیل سطح بالای این مسابقه نامزد دریافت جایزه هم نشد!

خودزنی با رژ و ریمل؛ بکش ، خوشگلم کن!

ارژنگ حاتمی

این روزها زیبایی به یکی از دغدغه‌های اصلی دختران و حتی پسران تبدیل شده است. از یک طرف جیب‌های پدران برای رسیدن به این هدف خالی مي‌شود و از طرف دیگر زمان بسیاری از وقت باارزش جوانان هدر مي‌رود و از دیگر سو سلامتی‌ خیلی‌شان به خطر مي‌افتد.

همین استفاده بی‌رویه از مواد آرایشی به ويژه از نوع بی‌کیفیت آن، باعث شده این روزها خیلی از دختران جوان ممکلت، از داشتن پوست شفاف و کاملاً سالم محروم باشند.
به راستی چرا برخی دخترها برای یک خرید ساده روزانه، ساعت‌ها آرایش مي‌کنند، در حالی‌که خودشان هم مي‌دانند این کارشان هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ علمي‌و پزشکی مطرود است؟!
کورم کن و خوشگلم کن!
قدیم‌تر‌ها مي‌گفتند: «بکش ، خوشگلم کن!» اما گویا این روزها اوضاع تغییر کرده و باید گفت: «کورم کن و خوشگلم کن!»
ای بابا! چیه این چشم با رنگ‌های قهوه ای و سیاه؟! رنگ چشم باید مد روز باشه، اصلاً باید تکِ تک باشه! سبز، آبی، بنفش؛ اصلاً اگه صورتی با راه راه زرد بشه که چه بهتر! این روزها علم خیلی پیشرفت کرده! یه جراحی‌هايی اومده بازار(!) به اسم جراحی تغییر رنگ چشم.
هزینه‌ش حدوداً شیش میلیون توماني مي شه. چی؟! عوارض؟! ای بابا! خب قرص سرماخوردگی هم عوارض داره، اما این دلیل نمی شه که آدم قرص نخوره! نگران نباشين. این جراحی منجر به کشته شدنتون نمي‌شه. فقط به احتمال خیلی زیاد کور مي‌شین! همین!!
در عوض چشماتون خوشگل می شه! اگه از لحاظ علميش هم بخواين بدونين، کاشت لنز داخل چشم باعث تماس لنز با عنبيه و سبب تحريك سيستم ايمني و ايجاد التهاب داخل چشم و ايجاد آب سياه در چشم مي‌شه که منجر به کوری هم خواهد شد!
*این روزها همه به بیماری‌های پوستی مبتلا مي‌شوند، شما چطور؟!
شاید این سئوال برایتان پیش آمده باشد که وسایل آرایشی تقلبی را از کجا گیر بیاوریم؟!
برای رسیدن به این هدف، کار سختی در پیش ندارید! چندی پیش سایت «سلامت نیوز» نوشته بود؛ 75درصد لوازم آرایشی موجود در بازار تقلبی است! البته اگر شما مي‌خواهید احتمال تقلبی و بی کیفیت بودن لوازم آرایشی به طور 100درصد وجود داشته باشد، مي‌توانید به منزل یکی از دوستانی بروید که ماهواره دارند و بعد از مشاهده آگهی‌های آنان، یکی را به سليقه خودتان انتخاب كنيد و سفارش دهید!
تبریک مي‌گوییم. حالا شما صاحب لوازم آرایشی تقلبی هستید و مي‌توانید به بیمارهای پوستی گوناگونی مبتلا شوید! اصولاً این روزها همه به بیماری‌های پوستی مبتلا مي‌شوند، شما چطور؟!

*لوپوس اریتماتو کلاس داره؟!
هی میگن عوارض، عوارض! مگه استفاده مداوم از لوازم آرایشی یا استفاده از لوازم آرایشی تقلبی و بی کیفیت چه عوارضی داره؟! فوقش اینه که دچار «لوپوس اریتماتو» می شین! چی؟! نمي‌دونین «لوپوس اریتماتو» چيه؟!
نترسین! اونقدرها هم بیماری ترسناکی نیست! فقط پوست صورت کاملاً تخریب می شه و حتی احتمالش هست که مجبور بشن پوست صورت رو کاملاً بکنن و با پوست رانتون جایگزین كنن! اما ایرادی نداره. چون اسم «لوپوس اریتماتو» خیلی با كلاسه! حتی پیشنهاد مي‌دیم تو کافی شاپ‌ها، یه معجونی به این نام سرو بشه!
* خانم‌های شجاع ایرانی!
شاید باید اسم خیلی از خانم‌های ایرانی رو در کتاب رکوردهای گینس، به عنوان شجاع‌ترین زنان جهان ثبت کرد! البته شاید هم این خارجی‌ها خیلی سوسول تشریف دارن!

خارجی‌ها حتی جنس ماده پلاستیکی رو که در تهیه اسباب بازی استفاده مي‌شه، هزاربار چک مي‌کنن، چون پوست بچه با اون در تماسه و اونا دقت مي‌كنن كه يه وقت مشکلی برای کودک به‌وجود نیاد!
اما در کشور ما خانم‌هایی پیدا مي‌شن که همين‌طوري «ریمل»‌های بدون نام و نشون رو یک راست فرو مي‌کنن توی چششون! البته این کار عوارض خاصی نداره! کسی تا به حال به خاطر استفاده از ریمل غیربهداشتی فوت نشده، فقط نابینا شده!
*آقایان بخوانند:فواید آرایش برای آقایان!
البته استفاده از لوازم آرایشی تنها مختص بانوان نیست؛ آقایان هم مي‌تونن آرایش کنن. آرایش برای آقایان فواید بی‌شماری داره و یکی از مهم‌ترین این فواید، رهایی از شلوغی سر و خلوت شدن اونه!
اگر شما هم مایليد سرتون خلوت بشه، به توصیه‌های ما عمل كنين. مطمئن باشين به زودی سرتون خلوت و خلوت تر شده و در نهایت کچل مي‌شين! شما با کچل شدنتون مي‌تونين از روشنایی سرتون استفاده کرده و در مصرف برق، صرفه‌جویی كنين!

براي اين كار تا مي‌تونین از مواد نرم کننده، ژل‌ها و واکس مو استفاده کنین. برای اینکه زودتر نتیجه بگیرین، سعی کنین لوازم آرایشی که مي‌خرين، بدون مارک و حدالامكان تقلبی و تاریخ مصرف گذشته باشه!
*طرح زوج و فرد برای موها!
- از صاف کننده و فرکننده‌های مو غافل نشوید! برای خودتان طرح زوج و فرد راه بیندازید؛ یک روز فر کنید یک روز صاف! تنوع خیلی جالبی مي‌شود! فقط یک ایراد دارد و آن هم اينكه ساقه‌های مویتان شکسته، خشک و پوسته دار مي‌شود! اگر هم کچل شدید، اصلا نگران نباشید. چیزی که زیاد است کلاه گیس!
*خانم‌ها بخوانند:راهی برای باکلاس شدن!
واي! چرا شما پوستتان شفاف و کاملاً سالم است؟! مگر نمي‌دانید این روزها شفافیت و سالم بودن پوست، نشانه بی‌کلاسی مي‌باشد؟! پس سریع‌تر دست به کار بشوید و به توصیه‌های ما عمل کنید تا شما هم پوستی غیرسالم و در نتیجه باکلاس داشته باشید!
- به این منظور تا مي‌توانید کرم پودر و پنکیک استفاده کنید. این مواد به شما کمک مي‌کند تا تعداد جوش‌های صورتتان افزایش پیدا کند!
- هی بروید و موهایتان را رنگ کنید. رنگ مو، مواد کلره و اکسیدان، باعث ریزش مو و تخریب پیاز آن و التهاب و سوختگی پوست مي‌شوند.
- از موبرهای صورت استفاده کنید تا آن‌ها پوستتان را سوزانده و زخمي نمايند.
- برای هر چه با کلاس تر شدن نیاز است مژه‌هایتان هم بریزد! بدین منظور تا مي‌توانید از ریمل و خط چشم استفاده نماييد. ریمل و خط چشم، چشم‌ها را مي‌سوزانند، حساس مي‌کنند و باعث ریختن مژه‌ها مي‌شوند.
- برای آنکه طي یکی دو روز، پوستتان روشن‌تر شود و بعد از یکی دو هفته، نيز خشک و حساس گردد، از کرم‌های روشن کننده پوست استفاده کنید!
- برای پوسته پوسته شدن لب‌هایتان نیز از رژ لب بهره ببرید و سعي كنيد بیست و چهار ساعته رژ به لب‌ها داشته باشید! رژ لب، مخاط لب را خشک و پوسته پوسته و گاهی زخم مي‌کند!
باز هم تاکید مي‌کنیم، برای آنکه زودتر به هدفتان برسید، از محصولات تقلبی و تاریخ مصرف گذشته استفاده کنید!
*محصولات قاچاق ِ بی‌کیفيت؟!
شاید با خودتان بگویید دلیلی ندارد محصولات قاچاق آرایشی، بی کیفیت باشند! هر چه هم به شما بگوییم این محصولات از فیلتر وزارت بهداشت رد نمي‌شوند، قانع نمي‌شوید و مي‌گویید از کجا معلوم بی کیفیت باشند؟!
پس بهتر هست بدانید که اکثر لوازم آرایشی موجود در بازار، قاچاق هستند و تا رسیدن به دست شما در شرایط مطلوبی نگهداری نمي‌شده اند. هنگامي‌که کالاهای آرایشی ساخته مي‌شوند، باید در اسرع وقت به دست مصرف‌کننده برسند و طی این مدت، این محصولات باید در دمای معین و شرایط ویژه ای (مثلاً دور از نور) نگهداری شوند و این نکات، در مورد محصولاتی که به‌طور قاچاق وارد بازار مي‌شوند، خیلی کم رعایت مي‌شود.
*برخی مواقع آرایش کردن فایده هم دارد!
مادرت بیدارت کرده از سر کوچه برای صبحانه دوتا نون بخری! زود حاضر بشو برو دیگه. شیش ساعته جلوی آیینهداری چیکار مي‌کنی؟! آخه کار درستی نیست آدم برای رفتن به نونوایی این‌همه آرایش کنه! ... بالاخره از اون آینه دل کندی؟! خب رسیدیم به نونوایی ... اوه! عجب صفی! ... اِ چرا مردم با دیدنت دارن فرار مي‌کنن؟!

- ببخشید؛ دو تا نون مي‌خواستم.
* وای! هیولا! تو رو خدا منو نخور!
- هیولا کجا بود؟! دوتا نون بده! ...
* چشم؛ فقط منو نخور!
- خب! دیدی آقای نویسنده؟ بعضی وقتا آرایش کردن به یه دردی هم مي‌خوره!
*مي‌خواست ابروش رو درست کنه ...
مانده ایم این تاتو را چه کسی مد کرد؟! هر چه اسمش را شنیدید که نباید تجربه کنید! گویا آن طرف آب، تاتو مخصوص بیمارهای سرطانی اختراع شد که موهای صورتشان ریخته بود! اما اینجا بعضی‌ها تا اسم آن را شنیدند، به سرعت رفتند سراغش! بی خبر از اینکه شاید نه تنها چیز خوبی نباشد بلکه خیلی هم مضر باشد!
همیشه هم این طور نیست كه پس از تاتو، چهره فرد زیباتر شود، چرا كه در برخی از مواقع تاتوی ابرو موجب زخم شدن آن می‌شود. همچنین بیشتر افرادی كه اقدام به تاتو كرده‌اند، پس از مدتی پشیمان شده و می‌خواهند آن را پاك كنند اما اگر این تاتو دايمي باشد، به سختی از بین می‌رود و برای رفع آن باید دست به دامان متخصصان پوست و استفاده از لیزر شد. تازه با این روش‌ها نیز امكان پاك شدن كامل آن كم است. اگر هنوز هم هوس تاتو کردن دارید، قبل از آن سری به اینترنت بزنید و با عوارضش بیشتر آشنا شوید!
 
بازانتشار این مطلب تنها با ذکر منبع (روزنامه شهرآرا) مجاز می باشد.
 
 
+ ضمنا وبلاگ جوان به تازگی افتتاح شده است. از تمام دوستان و مخصوصاً جوانان مشهدی دعوت می کنم سری به این وبلاگ بزنند.

بانک‌های باهوش مشهدی!

ارژنگ حاتمی

یکی از کارشناسان طنزیمي ‌در تعریف بانک گفت: «بانک جایی است که در آن پول وجود دارد و یک بانک همواره باید سعی کند، مدام به این پول‌هایش اضافه کند!»، در همین راستا احسنت مي‌گوییم به بانک‌های مشهدی که اینقدر شم اقتصادیشان قوی است. بانک‌های مشهدی بار دیگر به همه هموطنان ثابت کردند كه اصولاً مشهدی‌ها خیلی زرنگ و باهوش هستند!

در خبرگزاری مهر مي‌خوانیم: «شهروندان مشهدی پس از اطلاع از ربوی بودن وام حج عمره اقدام به برگشت تسهیلات کرده‌اند، اما بانک‌ها برای برگشت وام 30 تا 40هزارتومان سود مطالبه مي‌کنند.»
البته در پاسخ به اینکه برخی که مي‌گویند؛ چرا این 40هزارتومان‌ها گرفته مي‌شود، 2کارشناس طنزیمي ‌نظرات متفاوتی داشتند:

نظریه اول: این پول‌ها جای دوری نمي‌رود بانک‌ها آن‌ها را جمع‌آوری مي‌کنند تا درصورتی که برخی شهروندان نیاز به پول داشتند، به‌صورت قرض‌الحسنه و بدون ربا به آن‌ها وام بدهند!

نظریه دوم: همه ما در قبال اتفاقاتی که در جامعه مي‌افتد، مسئول هستیم؛ خب 3000میلیاردتومن از سیستم بانکی کشور اختلاس شده، شما نمي‌خوای همش سی‌چهل‌هزار تومنش رو جبران کنی؟! عجب شهروند‌هایی پیدا مي‌شن‌ها!

چاپ شده در روزنامه شهرآرا  90/7/3