...و مي خنديم !
ارژنگ حاتمي
يكشنبه سي ارديبهشت ماه است، روزنامه اي مي خريم، و نگاهي به تيتر اول آن مي اندازيم، «5 خرداد؛ آغاز عرضه بنزين 100 و 300 توماني» تقويم را نگاه مي كنيم و از خوشحالي جيغي متمايل به بنفش مي كشيم و خدا را شكر مي كنيم كه هنوز چند روز تا گران شدن قيمت بنزين باقي مانده است، گوشي تلفن را برمي داريم و با دوستان برنامه يك مسافرت به شمال و تهران و اصفهان و ... را طوري پايه گذاري مي كنيم كه سفرمان تا 5 خرداد به اتمام برسد!
تيتر بالاي صفحه را نگاهي مي اندازيم، «همه پروژه هاي نيمه تمام امسال تكميل مي شود.» خودمان را يك ويشگون مي گيريم، مطمئن مي شويم كه بيدار هستيم، از فكر اين موضوع كه تا پايان امسال مي توانيم سوار قطارشهري شويم به بالا و پايين مي پريم ...
- آقا چه خبرته سر ظهري اين قدر سر و صدا راه انداختي؟
-- ببخشيد، تكرار نمي شه !(اين گفتگو ميان نويسنده مطلب و همسايه طبقه پاييني شان انجام گرفته است.)
بر اثر تذكر همسايه و بر اساس فرهنگ شهرنشيني تصميم مي گيريم ديگر بالا و پايين نپريم، روزنامه را برداشته و دقيق تر خبر را مي خوانيم كه ... واي ...
- چي شده آقاي طنزنويس، چرا از هوش رفتي؟!
-- نه !باورم نميشه !در اين خبر كلمه تهران وجود داره:« همه پروژه هاي نيمه تمام تهران امسال تكميل مي شود.» ... اهه اهه
- زشته ... يه طنزنويس كه جلوي خواننده هاش گريه نمي كنه!
اشكهايمان را پاك مي كنيم و در دل به قاليباف يك «دمت گرم همشهري» مي گوييم و دعا مي كنيم در آخر سال مجبور نشود براي عدم تحقق اين گفته اش يك عالمه توجيه ببافد.
تصوير آقاي حداد عادل را در گوشه سمت چپ روزنامه مي بينيم، ايشان گفته اند: «كيمياي سعادت را گم كرده ايم.»، البته ايشان در ادامه گفته اند عده اي شب و روز درس مي خوانند تا در آينده كار نكنند و كار اين كيمياي سعادت را گم كرده ايم! در همين رابطه چند سؤال به ذهنمان مي رسد:
- پيدا كردن اين كيمياي سعادت وظيفه چه كسي است؟
- چه كسي باعث گم شدن اين كيمياي سعادت شده است؟
- آيا در حال حاضر هيچ آدم با سوادي كار نمي كند؟
- آيا همه درس مي خوانند كه كار نكنند؟
- آيا منظور از كار، يعني همان كيمياي سعادت تنها عمل «بيل زدن» است؟!
- آيا بدون درس خواندن به انسان كيمياي سعادت داده مي شود؟!
- در آخر ذكر اين نكته هم بد نيست كه طبق همان متون درسي كه ما خوانده ايم، «كيمياي سعادت» رفيق بود رفيق و آن چه كه « كار» به آن تشبيه شده بود، سرمايه جاوداني بود!!
كمي پايين تر از قول فعالان سياسي مي خوانيم:« مذاكره با آمريكا، استفاده جناحي ممنوع!»، و به اين نتيجه مي رسيم ديگر «مذاكره يا عدم مذاكره مسأله اين نيست.» بلكه « اين وري يا آن وري مذاكره كنند، مسأله اين است!»، و در دل دعا مي كنيم نه هيچ استفاده جناحي صورت بگيرد و نه هيچ سوء استفاده جناحي اي!!
در گوشه سمت راست صفحه مي خوانيم «مخترعان ايراني در مالزي 49 مدال كسب كرده اند.»، خوشحال مي شويم و در دل دعا مي كنيم كه به اين نخبگان مملكت هم به اندازه قشر طنزنويس بها داده شود تا آنان نيز بتوانند با خيالي آسوده به شكوفا كردن استعدادهايشان بپردازند ... و مي خنديم!
چاپ شده در روزنامه قدس