انواع و اقسام بدلكاران سينمايي!

ارژنگ حاتمي

- براساس تحقيقاتي كه در بين دو نيمه پخش مستقيم مسابقه فوتبال انجام دادم بدلكاران سينمايي به سه دسته زير طبقه بندي مي شوند:

 

1– كتك خورها:

 برخي بدلكاري را با كتك خوردن، از روي ساختمان شونصد طبقه به زمين پرت شدن، با دم شير بازي كردن و ايضا سر خود را به داخل دهان او فرو بردن هم معني مي دانند، اين گروه از بدلكاران علاوه بر داشتن شهامت بايستي پوستي كلفت و انعطاف بدني خوبي داشته باشند، اين نوع بدلكاران بيشتر در فيلم هاي بزن بزن كاربرد دارند، در همين رابطه «محمود بصيري»(بازيگر نقش آبدارچي در مجموعه شهر قشنگ) مي گويد:«در فيلم قهوه خانه قنبر يكي من را بلند مي كرد و مي چرخاند و مي زد زمين ولي من خودم 10 تا معلق ديگر هم مي زدم. يعني اينكه اين آقا من را محكم زده و به اين شكل من با بدلكاري معروف شدم!» (همشهري جوان شماره 105)

توضيح تكميلي: در كشور هندوستان بدلكاران كتك خور به هيچ عنوان كتك نمي خورند، زيرا از آنجا كه هندي ها داراي روحيه هاي بسيار لطيفي هستند نمي توانند همديگر را بزنند و براي بوجود آوردن صحنه هاي بزن بزن، اقدام به زدن سايه فرد مذكور مي كنند و او مي بايست خودش را فقط پرت كند، كارگردانهاي هندي هم كه فكر مي كنند خيلي باهوش هستند روي اين صحنه ها صداهاي مشت و لگد مي گذارند، در نهايت هم محصول كار صحنه هاي خيلي تابلوي كتك كاري است كه به درد همان هندي ها و ايضا فيلم هاي كمدي مي خورد، يكي از كارشناسان كه البته كسي مدرك كارشناسي اش را نديده در همين رابطه مي گويد: «هندي جماعت را چه به كتك كاري؟ آنان بايستي بروند حركات موزونشان را انجام بدهند!»

 

2- با كلاس ها:

نوع دوم بدلكاران به بدلكاران با كلاس شهرت دارند، البته ذكر اين نكته ضروري است كه بدلكاران گروه اول به اين دسته از افراد بدلكارهاي سوسول مي گويند. اين دسته از بدلكاران كمي تا قسمتي تحصيل كرده هستند و حتي برخي همچون پيمان ابدي دكتراي روانشناسي ورزش دارند، اين نوع بدلكاران بيشتر به درد فيلم هايي مي خورند كه در آنها شونصد تا ماشين با هم تصادف مي كنند و چند تا خانه و هواپيما منفجر مي شوند.

اين نوع بدلكاران معتقدند بايستي قبل از انجام هر عملي محاسبات علمي فراواني از جمله وزن وسيله اي كه قرار است منفجر شود، سرعت باد، درجه رطوبت هوا،تعداد مولكول هاي موجود در هوا، فاصله محل انجام عمليات با كره مريخ و خيلي چيزهاي ديگر را انجام داد! در همين رابطه پيمان ابدي بدلكار ايراني سريال هشدار براي كبري 11 مي گويد: «بدلكاري يك علم است و فرهنگ خاص خودش را دارد. يك آدم بي سواد هيچ وقت نمي تواند بدلكار باشد. چون ۶۰درصد كار بدلكاري با محاسبه سر و كار دارد.» (روزنامه شرق 2/5/85)، چند تن از همان بدلكاران گروه اول گفته اند اگر به پيمان ابدي هم به مانند ما از سن 3 ماهگي كله پاچه داده مي شد با ما هم عقيده مي شد كه بدلكاري به علم و محاسبه نيازي ندارد!

 

3- بدل سازان:

برخي بدلكاري ها به خاطر شدت متحيرالعقول بودنشان از عهده هيچ كدام از دو گروه ذكر شده بر نمي آيد و اينجاست كه بدل سازان وارد عمل مي شوند. اين افراد كه ممكن است در تمام عمرشان حتي يك بار هم در نقش كتك خور يا آدمي كه با محاسبه هاي لازم از روي چرخ بال داخل يك تشت آب پريده ظاهر نشده باشند، در محل كار گرم و نرمشان به صندلي تكيه مي دهند و با استفاده از برنامه هاي رايانه اي ديوار چين را چهارقاچ،كره زمين را منفجر و هنرپيشه نقش اول مثل سوپرمن در هوا غوطه ور مي كنند!

 

نكته: بد نيست بدانيد كه بدلكاران دو گروه ديگر سايه بدلسازان را با تير مي زنند چون تمام بدلكاري هايي كه آنها با خون دل خوردن و صرف وقت زياد انجام مي دهند توسط اين گروه با يك برنامه يارانه اي دو صفحه اي اجرا مي شود و خون هم از دماغ كسي نمي آيد!

 

چاپ شده در هفته نامه «بچه ها گل آقا» (شماره 353)

يكساله مي شويم!

يكسال پيش در چنين روزي وبلاگ تنظ نوشته ها به جمع شونصد ميليون وبلاگ ديگر پيوست و بيست و چند سال پيش در چنين روزي كوچولويي پا به اين جهان شلوغ پلوغ گذاشت كه يك سال قبل در چنين روزي وبلاگ تنظ نوشته ها را به وجود آورد!

ابتدا قصد داشتم به مناسبت اين چنين روزي آپي ويژه داشته باشم، اما با كمي فكر به اين نتيجه رسيدم به جاي آپي ويژه يك آپ خيلي ويژه تر براي امروز داشته باشم ...

 

علت تولد وبلاگ:

علت اصلي تولد اين وبلاگ بر ميگردد به زماني كه در روزنامه قدس ستوني طنز داشتيم به نام «صبحانه پشت ميز ناهار خوري» كه به صورت روز در ميان چاپ مي شد، آن روزها طنزهاي خبري كار مي كرديم، كه به علت حجم بالاي نوشته ها فرصت چاپ به تمام نوشته ها نمي رسيد، اين وبلاگ متولد شد تا مكاني باشد براي ديده شدن اين طنزها قبل از سوخت شدن!

 

اتفاق هاي خوب و چند تشكر:

در اين يك سال اتفاق بسيار خوبي براي وبلاگم افتاد، از جمله:

 انتشار چند طنزم در سايتهاي بازتاب، گل آقا، عصر ايران، خبرگزاري البرز و …  

خوانده شدن چند مطلب طنزم در راديو جوان و راديو زمانه

همكاري با روزنامه همشهري (روز هفت)، روزنامه ورزشي گل و مجله بچه ها گل آقا

 

مهمتر از مسئله فوق خوشحالم از پيدا كردن دوستاني خوب همچون رويا صدر،محمود فرجامي، رضا ساكي، سعيد سليمان پور، جلال سميعي،مصطفا حسن زاده،حسين نوروزي،همايون حسينيان،محمد زاده، علي زراندوز، عباس حسيننژاد و  ... بسيار دوستان ديگري كه هر كدام به نوعي مشوق من براي نوشتن بودند.

 

تشكر مي كنم از دوستان قديمي آقاي احمدي فرد، مهدي محمدي و تمام بچه هاي خوب  نشريه دانشجويي ستون آزاد، كه در طول اين سالها بسيار از هم آموختيم.

 

و ممنون هستم از تمام سايتهايي كه در اين يك سال به وبلاگ و يا مطالبم لينك دادند، مخصوصا سايتهاي خانواده سبز، بالاترين، قطار، رجانيوز و ...

 

يك تشكر و يك عذرخواهي ويژه هم از تمام دوستاني دارم كه در اين مدت براي من كامنت مي گذاشتند، تشكر به اين خاطر كه با نظراتشون من رو در بهتر كردن طنزهايم كمك مي كردند و عذرخواهي از اين بابت كه فرصت نداشتم تا براي اين دوستان متقابلا كامنتي بگذارم.( البته مطمئن باشند كه به آنها سر زده ام.)

 

 

115 همين پست:

در اين يكسال 115 پست داشتم، كه همگي طنزهايي توليدي بودند، محمود فرجامي در وبلاگش در مورد من نوشت: طنزنويس جواني كه استعداد تبديل شدن به طنزنويس حرفه اي مطبوعاتي را دارد، به شرطي كه مطالعات طنزش را بيشتر كند.

 

 

( با توجه به اطلاعات فوق پاسخ دهيد!)

آزمون ارژنگ شناسي!

 

1- بيست و چهار ارديبهشت ماه چه روزي است؟

الف- روزي كه وبلاگ تنظ نوشته ها يك ساله شد.

ب- روزي كه جهان منتظر تولد يك طنزنويس بود.

ج- روزي كه نيوتن با يك عدد سيب مورد سوء قصد قرار گرفت.

د- يازده ستامپر!

 

2- ارژنگ حاتمي كيست؟

الف- طنزنويسي كه مي خواست ابراهيم نبوي شود اما ژوله هم نشد!

ب- كسي كه به طور متوسط هفته اي دو بار طنزهايش در مطبوعات چاپ مي شود اما پدرش هم از اين موضوع اطلاع ندارد!

ج- آدمي كه بدون استفاده از قرص اكس دچار اين توهم شده است كه طنزنويس خوبي است.

د- كسي كه فكر مي كند در سال 85 از همه بيشتر طنز چاپ شده در نشريات دارد و خيال مي كند چنين موردي افتخار است!

 

3- ارژنگ چرا طنز مي نويسد؟

الف- زيرا در برابر جامعه و بشريت، انسانيت، دوستي ، مودت و يه عالم چيز ديگه احساس مسئوليت مي كند!!

ب- براي اينكه پنج هزار تومن حق التاليف براي يك مطلب خيلي پول است!

ج- اتفاقا خودش هم شش سال است دارد به اين موضوع فكر مي كند.

د- دوست دارد بنويسد!

 

4- اگر ارژنگ به جاي مشهد در تهران قلم مي زد چه مي شد؟

الف- فرض مسئله غلط است، زيرا او را به نشريات تهراني راه هم نمي دادند!

ب – فرض مسئله غلط است، زيرا ارژنگ به نشريات تهراني افتخار نمي داد تا در آنها بنويسد.

ج- مگه قراره چيزي هم بشه!

د- قلم هم او را مي زد!

(راهنمايي: گزينه ب انحرافي است.)

 

5- اگر ارژنگ ديگر طنز ننويسد چه مي شود؟

الف- جامعه هنري ايران به سوگ مي نشيند!

ب- مصرف قرص اعصاب در سطح جامعه پايين مي آيد!

ج- قيمت نفت در بازارهاي جهاني بالا مي رود.

د- در مصرف آب صرفه جويي شده و به اندازه كافي آب براي تهيه سريال هاي آبكي باقي مي ماند.

 

6- طنزترين آروزي ارژنگ چيست؟

الف- يه روز با كاسپارف كشتي بگيرد، به اين شرط كه علي دايي داور باشد!

ب- يه ستون بهش بدن ازش بالا بره!

ج- يه ستون ديگه هم بهش بدن تا يه طناب يه اين ستون ببنده و سر ديگه طناب رو هم به ستون گزينه قبلي و تاب بازي كنه!

د- يه ستون بهش بدن توش طنز روزانه بنويسه!

 

حرف پاياني:

قصد تعطيل كردن وبلاگ رو ندارم، اما ...

اما نوشتن طنز به صورت حرفه اي و روزانه نيازمند مطالعه زياد،آنلاين بودن، پيگيري اخبار روز و مهمتر از آن اختصاص دادن ساعتهاي مفيد طول شبانه روز به مقوله طنز است و .... برخلاف ميل باطني ام اين روزها ديگر اولويت اول من نوشتن طنز نيست ... به اميد روزي كه طنز را كمي جدي بگيريم ...

بد زمانه اي شده!!

ارژنگ حاتمي

 ۱- گربه ای که سگ زایید. (سايت عصر ايران 12/2/86)

در يكي از سايتها مي خوانيم گربه اي در چين يك سگ به دنيا آورده است، در ابتدا كلي تعجب مي كنيم، سپس كمي مي ترسيم، حتي باورمان مي شود كه فيلم نامه هاي سريال«عامل ناشناخته» واقعا براساس واقعيت است! اما هنگامي كه متوجه مي شويم صاحب گربه گفته است كه گربه مادر براي خارج شدن از خانه آزادي كامل داشته و حتي برخي شب ها را در بيرون از منزل مي خوابيده است شصتمان خبردار مي شود كه احتمالا اوضاع از چه قرار است، در همين راستا برخي مسئولين كشور چين از تمام شهروندان اين شهر كه گربه دارند(مخصوصا گربه هاي نازنازي و ملوس) شديدا درخواست كرده است تا آمد و شد گربه هاي خود را به شدت كنترل كنند، و به گربه هايشان آموزش دهند كه علاوه بر گرگ هاي غريبه، به هيچ سگ نا آشنايي هم اطمينان نكنند، كه بد زمانه اي شده است!

 

۲- كافي‌نت‌ها مردانه، زنانه مي‌شوند. (سايت عصر ايران 12/2/86)

با توجه به تحقيقات برخي «افراد مشكوك الحال» كافي نت محلي است كه دو دسته آدم به آنجا مي روند.

دسته اول جزو آدمهاي خوب جامعه هستند اين افراد پسران و دختراني هستند كه با هم نامزد بوده و با اطلاع خانواده (اعم از مادر،پدر، عمو، عمه، دايي و ...) پا به اين مكان گذاشته اند و با هم حرف مي زنند، از آنجا كه حرف هاي آنان خصوصي است زشت است كه بگوييم چه مي گويند اما اكثر يا براي هم خالي مي بندند و يا در مورد تعداد فرزندان آينده شان و نام آنها با هم چانه مي زنند!

دسته دوم هم آدم بدها هستند، اين افراد دختر و پسرهايي هستند كه با اهداف شوم و بدون اطلاع پدر و مادر و عمو و عمه و ... پا به مكان گذاشته اند، اين افراد بلند بلند مي خندند و ظاهرهايي نامناسب دارند!

بنا بر پايه اين تحقيقات در صورت مردانه، زنانه شدن كافي نت ها احتمالا هيچ موجود جانداري (غير از صاحب كافي نت ها) پا به آنجا نمي گذارد!

لازم به توضيح است بنا بر پايه برخي اخبار تاييد نشده اين «افراد مشكوك الحال» كه بر روي كافي نت تحقيقاتي انجام داده اند، فرق كافي نت و «كافي شاپ» را نمي دانسته اند!!

 

۳- عيدي آخر سال كاركنان دولت 200 هزار تومان (سايت عصر ايران 12/2/86)

خبر را مي خوانيم و سريع در اتاقمان به دنبال تقويم مي گرديم، مطمئن مي شويم ارديبهشت ماه دومين ماه سال است، برخي آگاهان اظهار نظر مي كنند كه به اين علت خبر 10 ماه جلوتر داده شده است كه كاركنان محترم دولت در طي اين مدت اين خبر خوش را هضم كنند و در اسفندماه با ديدن 200 هزارتومان از خوشحالي سكته نزنند!

 

۴- وزير ارشاد: خدا را شكر كه ناهنجاري 40 سال پيش را نداريم. (سايت بازتاب 11/2/86)

خبر را مي خوانيم و ما هم خدا را شكر مي كنيم كه وزير ارشاد وضعيت ناهنجاري هاي حال حاضر را با 400 و يا 4000 سال پيش مقايسه نكرده است!

برخي آگاهان نيز در يك مقايسه آماري به مقايسه وضعيت ناهنجاري حال حاضر و زمان غارنشين ها پرداخته اند، و نتيجه گرفته اند: «اوه! اوه! اين غارنشين ها چقدر ناهنجار بودند ها !!»

 

۵- الهام: دولت نهم از دوران جنيني مورد نقد قرار گرفت. (سايت بازتاب 11/2/86)

كمي متعجب مي شويم، سپس احتمال مي دهيم در موارد مشابه منتقدان صبر مي كرده اند تا دولت به سن قانوني برسد و سپس او را نقد كنند! كمي  هم در مورد سن و سال كنوني دولت فكر مي كنيم،اما به نتيجه اي نمي رسيم!

 

۶- در اين شهر نافرماني از زن ها جريمه دارد. (خبرگزاري البرز)

خبر را مي خوانيم، در اين شهر مردان در صورت نافرماني از دستورات زنان مجازات خواهند شد،و شعار شهر اين است كه:« زنان هرگز اشتباه نمی کنند و مردان هرگز نمی توانند درخواست های زنان را نادیده بگيرند!»، سرمان را به ديوار مي كوبيم، خواب نيستيم، سراسيمه مي شويم و در دل مي گوييم «بالاخره اين فمنيست ها كار خودشان را كردند.»، خبر را از دوباره و با دقت بيشتري مي خوانيم، كلمه «چين» را مي بينيم و نفس راحتي مي كشيم:« آخيش!اين شهر در كشور چين قرار دارد!» و در دل دعا مي كنيم صدا و سيما دويست تا خبرنگار خود را براي تهيه گزارش به اين شهر نفرستد و كار جديد به خانم هاي ايراني ياد ندهد!

 

۷- فداكاري سگ قهرمان در راه نجات پنج كودك (سايت عصر ايران 12/2/86)

خبر را مي خوانيم، در نيوزلند يك سگ شجاع پنج كودك را از گزند سگ هاي مهاجم نجات داد، و سپس بر اثر جراحات وارده به دامپزشكي منتقل شد، در دل به اين سگ آفرين مي گوييم و به خودمان مي گوييم درست است كه بد زمانه اي شده است اما هنوز هم سگ هاي با معرفت پيدا مي شوند!

داستان مرغ عشق بي مرام يا «بشين فوتبالتو نگاه كن!»

ارژنگ حاتمي

در اتاق نشسته بوديم و فوتبال منچستر و ميلان را نگاه مي كرديم و تخمه مي شكانديم، كه ناگاه پرنده اي چغك مانند خود را به شيشه اتاق كوباند، دل را صابون زده و گفتيم:«آخ جان !امشب كمي گوشت  تناول مي كنيم!»، سراسيمه وارد حياط شديم كه ناگاه پرنده اي در هيبت چغك اما به رنگ سبز در حياط يافتيم، سريعا به تلاش براي گرفتنش اقدام كرديم، ناگفته نماند كه پرنده نيز هيچ سعي بر فرار نكرد.
خوشحال و خندان آن را به مادر خويش نشان داديم و بانگ برآورديم كه يك طوطي شكار نموده و پولدار گشته ايم !اهالي خانه جمع شدند و ابتدا بخنديدند و سپس پرده اتاق را پاره كرده و زار زار اشك ريختند!، متعجب شديم و پرسيديم از چه روي ابتدا خنده سر داديد و سپس گريستيد؟، پاسخ چنين شنيديم: «خنده ما از آن بابت بود كه تو فرق طوطي و مرغ عشق را نمي داني !و گريه ما از اين بابت كه اين مرغ عشق از جفت خود دور افتاده است و همگان مي دادند يك مرغ عشق بدون جفتش چند صباحي بيش زنده نخواهد ماند و از چهره او پيداست همانا شب ها و روزهاي بسياري را به دنبال جفت گمشده اش بال بال زده»!
در افكار خويش مستغرق شديم تا فكري براي اين زبان بسته كنيم، نخست پيشنهاد داديم كه مرغ عشق را سر ببريم تا هم از غم فراغ جفتش رهايي يابد و هم معده ما بعد از ساليان دراز چشمش به جمال گوشت روشن شود، كه ناگاه ضربتي سخت بر كله ما فرود آمد و مادر با داد و هوار گفت:«اي بي رحم جاني !اي گربه !اي تروريست !تو بي جا مي نمايي كه كله او را پخ پخ بنمايي»!
تصميم بر آن شد از خرد جمعي مدد بگيريم و بعد از ساعت ها سوزاندن فسفر نتيجه آن شد حال كه نمي توان جفت قبلي اش را پيدا نمود برايش آستين بالا زده و از پرنده فروشي يك همسر براي او اختيار نماييم!
مرغ عشق را به داخل اتاق خويش برده و بعد از جامه بر تن كردن دست به سوي دستگيره در برديم كه ناگاه مرغ عشق به سخن آمد:«نرو!»، ترسي عجيب وجودمان را فرا گرفت، نگاهي به مرغ عشق كرده و پرسيديم :«تو حرف مي زني؟!»، مرغ عشق گفت:«آري!»، گفتيم:«چگونه؟» و مرغ پاسخ داد: «مجبورم !مي فهمي؟ !بايد سخن بگويم !والا فاجعه اي ديگر رخ خواهد داد!»،مرغ ادامه داد:« من نمي دانم اين شايعات چيست كه فرت و فرت پشت سر ما مي گويند و همگان بر اين باورند كه ما در هيچ ثانيه از عمرمان نبايد بدون جفت بمانيم؟ راستش ديروز از دست غرغرهاي همسرم و به اميد رهايي از او با طرح حيلت از پيش برنامه ريزي شده توانستم فرار نموده و به خانه شما پناهنده شوم !اكنون نيز از تو تمنا دارم مرا به جلوي گربه بينداز اما برايم همسر نخر!»، از اين صحبت مرغ متعجب شدم و حالتي عجيب مرا دست داد، به ناگاه پرده اتاق را پاره كرده فريادها زدم...
- آقاي دكتر حالش خيلي بده؟ تا رسيديم به اتاقش ديديم تموم پرده ها رو پاره كرده و مرغ عشقش رو هم ول داده تو آسمون!
- مگه من به شما نگفتم اون قرص قرمزها رو صبح بهش بدين، آبي ها رو شب !حتما اشتباهي بهش دادين؟
- نه آقاي دكتر قرص هاشو سر وقت داديم، از وقتي براي چهل و ششمين بار براش رفتيم خواستگاري و باز هم جواب رد شنيد قاطي كرد!
- فعلاً بذاريد همين جا بمونه ... اون تلويزيون رو هم روشن كنين پخش مستقيم فوتبال داره نگاه كنه براش خوبه، در ضمن واسش يه كاسه ماست هم بيارين!

درسهاي بلاگستاني

چكار كنيم تا وبلاگمان را لينك كنند؟

و يا «در سه سوت لينك شويد!»

ارژنگ حاتمي

 

آيا شما به تازگي وبلاگتان را تاسيس كرده ايد؟ آيا از تعداد كم بازديدكنندگان وبلاگتان عذاب مي كشيد؟ آيا همواره براي حفظ آبرو،خودتان براي خودتان كامنت مي گذاريد؟ اگر اين طور است اين متن را بخوانيد.

 

يكي از راه هاي افزايش بازديد كننده و كامنت،گرفتن لينك از ديگر وبلاگ هاست، در اين متن شما با روش گرفتن لينك از ديگر وبلاگ ها آشنا خواهيم كرد.

1- پيدا كردن طعمه مورد نظر: در اولين قدم بايستي طعمه اي مناسب انتخاب كنيد، عوامل مهم براي انتخاب يك طعمه مشخصه هاي زير مي باشند:

- تعداد بازديدكنندگان: براي شما كه تازه كاريد وبلاگي كه بازديدش 20 نفر در روز باشد كفايت مي كند.

- تعداد كامنت براي هر پست: ديگه از سه چهار تا كمتر خيلي ضايع است!

- محتوا: آخرين مورد مهم محتواي وبلاگ فرد مورد نظر است، البته منظور اين نيست وبلاگش حاوي مطالب مهم علمي و فلسفي و خبري باشد بلكه منظور اين است كه حداقل با وبلاگي تبادل لينك كنيد كه [ ... ] و [ ...] توش نداشته باشه چون شايد فيلتر بشه و زحماتتون براي لينك گرفتن هدر بشه.

 

2- اعتماد سازي: اگر وبلاگ مورد نظر شرايط لازم را براي يك طعمه مناسب داشت ابتدا او را لينك كنيد تا به اين صورت هم حالي به طرف داده باشيد و هم اقدامي براي جلب اعتمادش كرده باشيد.

 

3- ارسال كامنت هاي محبت آميز: اكنون وقت آن است كه پي اوليه دوستي را با او بريزيد، به وبلاگش سر مي زنيد و در مورد مطالبش يك صفحه كامنت مي گذاريد، در اين كامنت از جملاتي همچون « مطالبت عاليه»، «دمت گرم»، « تو داري اينجا حروم ميشي!»، « تا به حال وبلاگ به اين خوبي نديده بودم.» به اضافه ده دوازده تا شكل آدمك كه دارن دست مي زنن و هفت هشت تا گل براش مي زاري و همه رو با هم مي فرستي بره تو كامنتدوني اش!

توضيح شماره 1: بعد از انجام اين مرحله به طور طبيعي بايستي فرد مورد نظر به بلاگتان سري بزند، اگر نزد اينقدر همين مرحله 3 را انجام دهيد تا بزند!

 

4- دريافت اولين كامنت: طعمه مورد نظر به وبلاگ شما آمده و احتمالا كامنتي مختصر در دو جمله مي دهد: «مخلصيم» و يا «شما هم وبلاگ خوبي داري»، طعمه اگر آي كيويي در حد متوسط داشته باشد با ديدن لينك خودش در وبلاگ شما به نيت پليدتان پي برده و اقدام به لينك كردن شما مي كند.

توضيح شماره 2: اگر شما را لينك كرد به مرحله 9 برويد وگرنه به مرحله 5 برويد.

 

5- ادامه «خاله بازي»: شما بايستي به وبلاگ مورد نظر برويد و برايش كامنتي بگذاريد، در اين كامنت با زبان غيرمستقيم از وبلاگ مربوطه طلب لينك مي كنيد، براي نيل به اين هدف با آنكه مطمئن هستيد مي داند لينكش كرديد اما براي او كامنتي با اين مضمون كه « با اجازه لينكتون كردم» بگذاريد.

توضيح شماره 3: «خاله بازي» يعني اينكه شما مي ري كامنت مي زاري بعدش طرف مياد واست كامنت مي زاره، بعد شما ميري كامنت مي زاري بعد ... و اين كامنت ها هم اكثرا حاوي اين پيام است:«عالي بود!»

توضيح شماره 4: اگر شما را لينك كرد به مرحله 9 برويد وگرنه به مرحله 6 برويد.

 

 

6- بيان صريح حقايق: معلوم است كه آدم باشعوري نبود وگرنه شما به مرحله 6 نمي آمديد،اگر بعد از 24 ساعت از كامنت فوق شما را لينك نكرد، كامنت ديگري به اين مضمون بگذاريد:«اگر دوست داشتي منو لينك كن.» ، اين كامنت در پشت چنين چهره دوستانه اي پيامي جدي دارد:«عجب آدم [ ...] هستي لينكمون كن ديگه!»

توضيح شماره 5: اگر شما را لينك كرد به مرحله 9 برويد وگرنه به مرحله 7 برويد.

 

7- اتمام حجت : اگر 24 ساعت از كامنت مرحله قبل گذشت و شاهد تغييراتي در مواضع وبلاگ مورد نظر نبوديد به عنوان آخرين راهكار ممكن برايش يك ميل بزنيد.

اين ميل شما دقيقا گدايي لينك به شمار مي آيد و روشي مورد نكوهش واقع شده در بلاگستان مي باشد البته هر بلاگري حدالقل يك بار در طول عمر بلاگ اش اقدام به انجام اين عمل شنيع كرده است.

توضيح شماره 6: اگر شما را لينك كرد به مرحله 9 برويد وگرنه به مرحله 8 برويد.

 

8- قطع رابطه: اَه ... عجب آدم الاغيه ها ...  اصلا در شان شما نيست با چنين آدم بي منطق و بي مرامي رابطه داشته باشيد، همين امروز تمام روابط خود با ايشان را به حالت تعليق در آوريد  و در اولين اقدام تلافي جويانه اين لكه ننگ (مقصود لينك فرد مورد نظر است) را از دامن بلاگتان پاك كنيد.

توضيح شماره 7: روحيه خود را حفظ كرده و به مرحله 1 بازگرديد.

 

9- تبريك : اين موفقيت بزرگ رو به شما تبريك مي گم.

توضيح شماره 8: به مرحله 1 بازگرديد و از نو شروع كنيد، شما تا آخرين ثانيه هاي اكانتتان بايستي اقدام به جمع آوري لينك بكنيد.

توضيح شماره 9: بعد از اينكه سي دفعه به مرحله 9 رسيديد به مرحله شماره 10 برويد.

 

10- يك يادآوري كوچك: اكنون وبلاگ شما در سي تا وبلاگ ديگه لينك شده و شما تبديل به آدم مشهوري شده ايد و ديگران با آمدن به وبلاگ شما مي توانند از اهداف بشر دوستانه تان بهرمند شوند، حال نگاهي به چند ماه پيش بيندازيد كه هيچ وبلاگي شما را لينك نمي كرد و به ياد بياوريد تمام موفقيت هاي شما در نتيجه خواندن اين متن بوده است، انصاف داشته باشيد و منو هم لينك كنيد!

توضيح شماره 10: آدرس وبلاگم اينه:     http://arjang62.blogfa.com  

توضيح شماره 11: چرا واستادي به من نگاه مي كني؟! هر ثانيه چهار پنج تا وبلاگ متولد ميشه، زمان رو هدر نده، بايد از همشون لينك بگيري، سريع برو مرحله 1 و تا آخرين ثانيه هاي اكانتت به تلاشت ادامه بده!

روزنامه قدس

جز جيگر بزني في ترني!

ارژنگ حاتمي

 

بعد از بازگشت غرورآفرين(!) «في ترني» و باقي دوستانش به انگليس، «في» كه خاطرات (شما بخوانيد توهمات) خود را به يكي از رسانه ها فروخته بود، شروع به گفتن حرفهايي غريب عجيب(ديگه ازعجبيب غريب گذشته بود) كرد ، گفتني است در طي اين مدت كه «في» اقدام به ساختن خاطراتش از ايران مي كرد مصرف قرص اكس و باقي مواد توهم زا در انگليس به شدت افزايش يافته بود.

 

- «في» خاطراتش را با اين جمله شروع كرد:«هر لحظه فكر مي كردم مي خواهند به من تجاوز كنند!»، گفته مي شود «في» در پاسخ به يك خبرنگار كه پرسيد:«چرا چنين فكري مي كردي؟»، گفت:« من فكر مي كردم ايراني ها هم به مانند ما انگليسي ها هستند، اما متاسفانه اين چنين نبود و آنها كاري با من نداشتند!»

 

- «في ترني» در ادامه گفت: «با شنيدن صداي چكش و تخته فكر كردم برايم تابوت مي سازند!»، احتمالا «في» فراموش كرد تا بگويد:« وقتي برايم يك ليوان آب آوردند فكر كردم مي خواهند مرا سر ببرند!»

 

-  برخي از راديوهاي بيگانه گفتند:«ايرانيان في ترني را محبور به سر كردن روسري كردند و اينگونه او را شكنجه دادند.»، برخي آگاهان معتقدند خوب شد «في ترني» در ايران مانتو نپوشيد، چون آدمي كه با سر كردن روسري شكنجه مي شود احتمالا با پوشيدن مانتو به قتل مي رسد!

 

- «في» افزود:« ابتدا شكم عروسكي را كه احمدي نژاد به دخترم هديه داده بود گشتم و وقتي مطمئن شدم در آن بمب نيست عروسك را به دخترم دادم!»، بر پايه برخي اطلاعات «في»  بيش از حد فيلم هاي امريكايي نگاه مي كند، در همين زمينه برخي پرسيدند:«چطور تو ايران بودي اون پرتقال ها رو دولپي مي خوردي؟ چرا اون موقع نمي ترسيدي تو پرتقال ها ويروس سياه زخم ريخته باشند؟!»، انجمن حمايت از حيوانان نيز اعلام كرد:«خوب شد به ترني آهو و گوزن هديه نداديم!»، دختر«في» نيز با گريه به مادرش گفت:«oh!Mama arosakam ro kharab kardi!»

 

- در آخرين اقدام «في ترني» تصویری ازخود منتشرکرده که در آن در حال به دور انداختن روسري اي است كه در ايران به سرش بود،البته اين موضوع بسيار قابل پيش بيني بود، از زني كه به جاي تر و خشك كردن بچه اش با 14 تا مرد نامحرم بلند شود بيآيد توي آبهاي خليج فارس از اين بيشتر هم انتظار نمي رفت!، آگاهان معنقدند خوب شد پيراهن و شلوار ايراني به او داده نشد وگرنه چه مي شد؟!!

 

نتيجه گيري پاياني: جز جيگر بزني في ترني!