اندر فوايد جام جهاني 2006 آلمان:

ارژنگ حاتمي

 

درسته كه اكثر ماها از جام جهاني 2006 چندان خاطره خوشي نداريم و تازه كم كم داريم اون خاطرات ناخوش رو فراموش مي كنيم اما اگه كمي دقت كنيم اين جام جهاني فايده ها و درس هايي هم داشته است كه در اين مطلب به 7 مورد از آنها اشاره مي كنيم:

 

1- بالا آمدن بعضي ها: درست است كه تيم ملي كشورمون از گروه خودش بالا نيومد اما خيلي ها به مدد همين بالا نيومدن كلي بالا اومدن! مثلا عموم اينا كه طبقه همكف آپارتمان بودند با اون طبقه بالا بالايي شرط كردند كه اگه تيم ملي از گروهش بالا نيومد جاشون رو عوض كنند و عموم به كمك همين نتايج بد تيم ملي هوارتا(چيزي بيش از شونصد تا!) طبقه خودشو كشيد بالا!! البته عموم شانس آورد چون اگه تيم ملي بالا مي يومد مجبور مي شد تا اطلاع ثانوي طبق شرط بره توي چادر زندگي كنه و كلا بي خيال آپارتمان بشه!

 

2- اعتماد كردن به مربي وطني: ما با مشاهده تيم آلمان در جام جهاني به اين نتيجه رسيديم مربي وطني چيز همچين بدي نيست، تازه اگه جوون هم باشه كه ديگه چه بهتر!! و به علت همين مشاهدات و نتايج حاصله تصميم به استفاده از مربي وطني گرفتيم كه لااقل اين مزيت رو داره كه نسبت به خارجي ها ديگه خرج مترجم و رفت و برگشت به ولايتشون رو نداره! ( البته انگار يادمون رفته بود كه آلماني ها آلماني هستند و متعاقبا مربي وطني شون آلماني است و ما هم ايراني هستيم و مربي وطني مون متعاقبا ايراني!!)

 

3- اشتغال زايي: جام جهاني 2006 به نوعي به اشتغال زايي كمك كرد ...  نه نه ... اشتباه نكنيد منظورم اين نيست كه به خاطر اينكه 19 نفر در كادر تيم ملي كار مي كنند به اشتغال زايي كمك شده ، منظورم اينه كه چون از اين به بعد قراره يه عالمه آدم روي نيمكت ذخيره ها بشينند از اين پس ما به نيمكت هاي ذخيره جديد و بزرگتري نياز داريم كه اين امر باعث تحول چشم گيري در صنعت نيمكت سازي كشور و در نتيجه اشتغال زايي مي شود!

 

4- پيدا كردن درك صحيح از علت بازيهاي جام جهاني: به كمك مجريان خوب ورزشي و همچنين كارشناسان محترم ما فهميديم كه جام جهاني فاقد هر گونه ارزشي است و جام طلاش هم الكيه!( آب طلاست و ناخالصي هم داره، تازه بو هم ميده!) و هدف فقط و فقط كسب تجربه است.

توضيح ضروري شماره 1: در زمان هايي دور كه «عمو خياباني» مجري تلويزون بود علاوه بر هدف كسب تجربه هدف ديگري به نام « نمايش يك بازي جوانمردانه و تماشاچي پسند» هم داشتيم كه اين روزها فراموش شده است.

توضيح ضروري شماره 2: اصولا ما در جام ملتهاي آسيا براي جام جهاني تجربه كسب مي كنيم و در جام جهاني براي بازيهاي آسيايي جام ملتها!( راستي پس كي از اين تجربه و پتانسيل استفاده مي كنيم؟!)

 

5- پي بردن به صحت يا عدم صحت برخي ضرب المثل ها: ما از جام جهاني اين رو آموختيم كه بعضي از ضرب المثل هاي قديمي درستند و برخي الكي، مثلا كعبي ثابت كرد الكي نيست كه مي گن « فلفل نبين چه ريزه  ... » و برخي از ملي پوشان هم ثابت كردند ضرب المثل « دود از كنده بلند ميشه» احتمالا تحريف شده است و يا لااقل در مورد تمام كنده ها صدق نمي كنه ...

 

6- پي بردن به ذخاير عظيم مربي گري در كشور: ما به اين نكته پي برديم كه داراي ذخاير عظيم مربي گري در كشور هستيم  و مردم كشور ما داراي فهم بالايي از فوتبال هستند(اينو بدون شوخي گفتم) و ما همان طور كه در حال حاضربه مرز خودكفايي در عرصه كارشناس فوتبال و مربي رسيده ايم، در آينده اي نه چندان دور مي توانيم به كشورهاي ديگر كارشناس و مربي صادر كنيم! دليلم هم اينه كه هفتاد ميلون ايراني فهميدن كه تعويض هاي مربي آرژانتين در بازي با آلمان اشتباه است اما اون مربي به اصطلاح بزرگ نفهميد، بيچاره به خاطر اين تعويض هاي غلط چقدر تو خونه هامون بهش بد و بيراه گفتيم!

 

7- استراحت منتقدان ورزشي نويس تا فرصتي دوباره: البته شايد مهمترين فايده جام جهاني اين بود كه برانكو برود و ورزشي نويسان اين فرصت رو پيدا كنند كه يه استراحتي بكنند و قلم هاشون رو كه از بس انتقاد كرده بودند ديگه كند شده بود رو براي فرصت بعدي بتراشند! و احتمالا باز از دو سه هفته بعد ...

ایران1- سوریه 1

amirkhan

از عكس فوق چه نتيجه اي مي گيريد؟

الف-  امير قلعه نوعي از برانكو خوشتيپ تر است!

ب- امير خان پسر سر به زير و با ادبي است.

ج- علارقم نيمكت شلوغ تيم ملي در هنگام عدم نتيجه گيري باز هم اميرخان تنهاست!

د- اميرخان لباس هايش را بي اتو پوشيده است.

(راهنمايي: گزينه د انحرافي است چون داره باد مي آد.)

تهران، شهري مناسب براي زندگي

* ارژنگ حاتمي
- واقعاً نمي دونم افرادي كه مي گويند تهران شهري مناسب براي زندگي نيست چه كساني هستند؟ حالا درسته كه اين شهر كمي بيش از حد شلوغه، اما در عوض مزيتهايي رو داره كه اين شهر رو به بهترين مكان دنيا براي زندگي تبديل كرده، تو اين شهر وفور نعمت موج ميزنه. براي به دست آوردن غذا لازم نيست زياد زحمت بكشي، كه اين به علت مهربان بودن شهروندان تهراني است، اونها اونقدر مهربانند كه هر روز براي ما سوسيس و كالباس توي جوي آب مي اندازند (همراه با نون اضافه!)، اونها اونقدر گل هستند كه چند وقت پيش تصميم به عقيم كردن گربه هاي تهراني گرفتند. البته در بين هر جماعتي، آدم بد هم پيدا مي شه ... مثلاً بعضيها به اين بچه هاي ما مواد شيميايي مي خورونن كه ما با كمك مردم موش دوست تهراني به وسيله يك برگ كاهو دسيسه اونها رو خنثي مي كنيم، ديگه اين روزها هر موشي مي دونه ويتامين k موجود در كاهو اثر اين مرگ موشهاي درپيت رو خنثي مي كنه!
... ما در حال حاضر هيچ مشكلي در شهر تهران نداريم و در رفاه كامل در صلح و سلامت روزگار مي گذرونيم . فقط يك درخواست كوچيك از مردم تهران داشتيم، همون طور كه «مدير عامل شركت ساماندهي مشاغل مزاحم و صنايع  آلاينده» هم گفتند ما نوشابه نداريم و خودتون هم مي دونيد ساندويچ بدون نوشابه مثل تله موش بدون پنيره و زياد فاز نمي ده! (توضيح: ما از تله موش براي كوتاه كردن موي سرمون استفاده مي كنيم، كه چه جوري اش به خودمون مربوطه!)، اگه به اين درخواست ما هم عمل كنيد بهتون قول مي دهم با اين رشدي كه داريم (هم از لحاظ جمعيتي و هم از لحاظ هيكلي!) در آينده اي نه چندان دور شهر تهران رو از شر تمام گربه هاي مزاحم و ولگرد پاك مي كنيم و با بلعيدن اونها پايه گذار حركتي نوين در عالم موجودات دنيا باشيم ... !!
- راستي خبر مرتبط با متن كم كم داشت فراموشمون مي شد: «مدير عامل شركت ساماندهي مشاغل مزاحم و صنايع  آلاينده در گفتگو با ايسنا گفت: اغذيه فروشان و رستورانها پس از خالي كردن سطلهاي زباله، بهترين غذاها همچون سوسيس و كالباس و ... را در اختيار موشها قرار مي  دهند. موشها پس از خوردن ماده شيميايي با يك برگ كاهو توسط شهروندان، پذيرايي مي  شوند و ويتامين K كاهو اثر ماده شيميايي را خنثي مي  كند. موشهاي تهراني با 35درصد اضافه وزن، فقط نوشابه كم دارند.»

شيك پوشي متكديان و كار دوباره ي بازنشستگان

ارژنگ حاتمي

متكديان تهران شيك پوش شده اند. (سايت بازتاب 13/4/85)

- هر چند شيك پوش شدن گداها در زيباسازي شهر تاثير شگرفتي دارد اما احتمال آن مي رود كه باعث برخي سوء تفاهمات بشود، از جمله:

 

- سوء تفاهم اول:

گداي اولي به گداي دومي: ايول ... چه تيپي زدي، خبر مبريه؟!

گداي دومي:مگه خبر نداري شهرداري داره گداها رو جمع مي كنه، يه مدت بايد اينجوري گدايي كنيم!

(چند روز بعد):

گداي اولي به گداي سومي: اي بي غيرت! مادرت رو هم داري ميبري گدايي؟!

گداي سومي: درست صحبت كن! نمي بيني خوشتيپ كردم؟ داريم ميريم خواستگاري!!

 

- سوء تفاهم دوم:

يك گدا: بهم كمك كن!

يك فرد پولدار از نوع نيكوكار: بيا اينم دوهزار تومن.

(اين فرد نيكوكار در حال دادن دوهزار توماني است كه مامور شهرداري آنها را از دور مشاهده مي كند.)

مامور شهرداري: ســـــــوت!! آقا بهش كمك نكن!

گدا در حاليكه پول را از فرد نيكوكار مي گيرد: باشه كمك نمي كنم!!

‌(مامور شهرداري به اشتباه فرد نيكوكار را مي گيرد.)

همان فرد پولدار كه اتفاقا نيكوكار هم بود: اِ اشتباه شده ... من گدا نيستم ... اون گدايه!!

مامور شهرداري: فكر كردي خيلي زرنگي؟ دستتون واسه ما رو شده، فكر كردي لباس شيك بپوشين نمي شناسيمتون!!

يك توضيح: البته شايد به علت همين سوء تفاهم دوم بود كه در تاريخ 17 تير خبرگزاري ايسنا از قول خادم اعلام كرد: تنها يك درصد متكديان جمع آوري شده نيازمند واقعي هستند!

 

رئيس كميسيون اجتماعي مجلس: بازنشستگان چرا دوباره كار مي كنند؟ ( روزنامه قدس 11/5/ 85)

بعد از آنكه محققان وبلاگ پي بردند يكي از دغدغه هاي رئيس كميسيون اجتماعي مجلس كار بعد از بازنشستگي كارمندان است پس از كلي بحث و گفتگو كه با خوردن آب پرتقال و بيسكويت همراه بود 2 راهكار را ارائه كردند تا ديگر شاهد كار پس از بازنشستگي كارمندان نباشيم:

 

- راهكار شماره 1: افراد در هنگام استخدام متعهد شوند كه اولا خوردن گوشت و ميوه را براي هميشه فراموش كنند، ثانيا هيچ گاه هوس داشتن خانه و ماشين مدل بالا نداشته باشند كه بخاطرش وام بگيرند، ثالثا فرزندان خود را به دانشگاه (اعم از دولتي و غير دولتي) نفرستند، رابعا فرزندانشان را هرگز عروس و داماد نكنند ...

توضيح ضروري: از آنجا كه محققان وبلاگ نمي دانستند بعد از رابعا چه كلمه اي مي آيد ديگر به ادامه اين راهكار نپرداختند و گرنه حدود شونصد و شصت و شيش تا مورد بود!

 

- راهكار شماره 2: به جاي سي سال آنها را پس از سيصد سال بازنشسته كنيم،عمرا كه ديگه نتونند بعد از بازنشستگي، كار دوباره اي انجام بدهند.

 

- يكي از خوانندگان وبلاگ كه اتفاقا بارنشسته هم هستند: آقاجون به جاي اين راهكارهاي درپيتتون بگيد حقوقمون رو يكم افزايش بدند تا ما با اين سن و سال ديگه مجبور نباشيم بريم كار كنيم.

حالا بيا اينور، بيا اينور، اونور نه!!

 

ارژنگ حاتمي

1- کميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس شوراي اسلامي در ادامه بررسي لايحه اصلاح قانون انتخابات شوراها تصويب کرد از اين پس شهرداران توسط مردم انتخاب شوند. (سايت بازتاب 28/4/85)

- قاليباف با پس گرفتن شكايت‌هاي شهرداري از رسانه‌ها در گذشته اعلام كرد كه از اين پس شهرداري تهران تحت هيچ شرايطي از مطبوعات و خبرگزاري‌ها شكايت نمي‌كند. (سايت بازتاب 29/4/85)

- يك سئوال هوش: آيا به نظر شما ارتباط منطقي يا غير منطقي بين دو خبر فوق وجود دارد؟!

- يك تذكر اخلاقي : بيآييد جنبه داشته باشيم و از اين گفته شهردار تهران سوءاستفاده نكنيم.

- اين هم نوشته يك نويسنده ي بي جنبه: اي بابا، يك تونل ساختند فكر كردند شق القمر كردند، همچين ذوق كردن كه انگاري پروژه قطار شهري مشهد رو به اتمام رسوندند!! اون همه وقت و سرمايه رو هدر دادند تازه اين همه هم خوشحالند، يكي نيست بگه عوض اين كارها بريد چاله چوله هاي شهر رو پر كنيد ...

يك سئوال هوش ديگه: به نظر شما اگر شهردار مشهد نيز به مانند شهردار تهران بگويد تحت هيچ شرايطي از مطبوعات و خبرگزاري‌ها شكايت نمي‌كند چه اتفاقي مي افتد؟!

- پاسخ صحيح : اون وقت نويسنده وبلاگ« ورود ممنوع » هيچ وقت بدون سوژه نمي مونند!!

يك خواهش از خوانندگان وبلاگ : لطفا به دنبال پيدا كردن رابطه منطقي بين «يك تذكر اخلاقي» و «پاسخ صحيح» فوق نباشيد!!

2- احتمال اختصاص ۲درصد درآمد نفت به مناطق محروم (سايت بازتاب)

يكي از خوانندگان وبلاگ كه در مناطق محروم زندگي مي كند: هه هه! دلتون بسوزه، بالاخره نفت به سر سفره هاي ما اومد ... آهاي پسر سفر بنداز كه امروز ناهار خورشت نفت داريم!

نويسنده وبلاگ: ببخشيد انگار سوء تفاهم شد، افرادي كه در مناطق محروم زندگي مي كنند زياد خوشحال نشوند، چون همين 2 درصد درآمد نفت هم تازه لايحه اش به مجلس داده شده  است ، و اگر در تيتر خبر دقت كنيد كلمه «احتمال» را در ابتداي آن مي بينيد.

همان خواننده: اهه اهه ! آهاي پسر، اون سفره رو از وسط خونه جمع كن ...

3- در پي برخورد خوروي زانتياي پليس بزرگراه با يكدستگاه پيكان سواري 5 نفر از سرنشينان هر دو خودرو به شدت مصدوم شدند. ( خبرگزاري فارس)

البته ذكر اين نكته ضروري مي باشد كه اين خودرو از همون گشت هاي نامحسوس بزرگراهها بوده است.(همونهايي بعضي شب ها شبكه سه نشون ميده و خيلي هم جذاب و پر بيننده است!)

تذكر ضروري: گفتگوهاي زير هيچ ربطي به خبر فوق ندارد، باور كنيد!

- بدون راهنما لاينش رو عوض كرد.

# تخلفاش رو يادداشت كن.

- اوه اوه چه لايي خفني كشيد. آژير رو بزارم متوقفش كنيم؟

# نه، تو فقط يادداشت كن!

- با گوشي موبايل هم داره صحبت مي كنه، آژير رو بزارم متوقفش كنيم؟

# نه، تو فقط برگه هاي جريمه رو براش بنويس!

- با اون دست ديگش هم داره چايي مي خوره، آژير رو بزارم؟

# نه بزار يكم ديگه هم تخلف كنه، تا حالشو اساسي بگيريم!

- اوه اوه! چه سرعتي گرفت، داره 140 ، 145 ... الآن داره دقيقا 150 تا ميره!

#  الآن مي گيرمش، ديگه وقتشه! آژير رو بزار ... پرايد بكش سمت راست، سمند برو سمت چپ ...

- بيا بي خيالش بشيم، من پلاكشو يادداشت كردم، بي سيم ميزنيم پليس راه جريمه اش مي كنن!

# نه، عمرا مي گيرمش!! ... 206 برو اونور ... حالا بيا اينور، بيا اينور، اونور نه!! (بومــــــــب!!)

تذكر غير ضروري: اين صداي بومــــب بر اثر اصابت يك دستگاه زانتيا با يم دستگاه پيكان رخ داد!